فعل مضارع و انواع آن

اهداف درس

☑- آشنایی با فعل مضارع و ویژگی های آن

☑- آشنایی با انواع فعل مضارع

☑- بیان ویژگی های هریک از انواع فعل مضارع

 

فعل مضارع فعلی است که از تحقق کاری در زمان حال خبر می دهد که دارای 4 ویژگی است:

1- می تواند درزمان حال یا آینده استعمال شود.

2- مرفوع است.

3- معنای آن خبری است و از تحقق چیزی خبر می دهد.

4- معنی را به طور ساده و بدون تاکید بیان می کند.

 

گاهی به ابتدا یا انتهای فعل مضارع کلمه یا حروفی افزوده می شود که موجب از بین رفتن برخی از ویژگی های فوق می گردد که به ترتیب عبارتند از:

1- حروف تعیین: منظور از این حروف حروفی هستند که بیان کننده ی نوع فعل مضارع از جهت زمان آن - حال یا مستقبل- می باشند یعنی آن را از دو گانه بودن خارج می کند.

2- حروف جزم و حروف نصب

3- حروف استفهام

4- حروف تاکید

بنابراین هر یک از این حروف حالت خاصی به فعل مضارع می دهند که آن را به هنگام همراه شدن با این حروف به ترتیب "فعل حال یا مستقبل"،"فعل مجزوم"،"فعل منصوب"،"مضارع استفهامی"،"مضارع موکد" می نامند.

اینک به صورت جداگانه به شرح هریک از موارد فوق می پردازیم:

 

فعل حال یا مستقبل:

هرگاه در ابتدای فعل مضارع لام مفتوح بیاید مختص به زمان حال می شود. مانند: لَیَذهَبُ(دارد می رود) و اگر در ابتدا آن سین مفتوح یا سوف آید، به زمان مستقبل اختصاص می یابد. مانند: سَیَذهَبُ یا سوف یذهَبُ (خواهد رفت).

نکته:

سین برای آینده نزدیک و سوف برای آینده دور به کار می رود.

به این حروف از این جهت که زمان مضارع را تعیین می کنند، حروف تعیین گفته می شود. به سین و سوف حروف تنفیس نیز می گویند.(تنفیس به معنای وسعت دادن و دایره زمان را طولانی کردن است.)

 

مضارع منفی:

حروف نفی عبارتند از "ما"و"لا" که بر سر مضارع آمده و معنی آن را منفی می کنند مانند: مایَضرِبُ/لایَضرِبَ (نمی زند)

نکته:

حروف نفی به مضارع اختصاص ندارند بلکه بر سر فعل ماضی نیز آمده و معنی آن را منفی می کنند.

 

مضارع مجزوم:

پیش از این درباره فعل مضارع مجزوم سخن گفتیم، اکنون به توضیح هر یک از ادوات آن و تطبیق بیشتر آن با مثال خواهیم پرداخت.

حروف جزم فعل مضارع عبارتند از: لم، لما، لام أمر، لاء نهی و أدات شرط.

این ادوات برسرفعل مضارع آمده و آن را مجزوم می کنند.

لم و لما:

معنی مضارع را به ماضی تبدیل کرده و آن را منفی می کنند. مانند: لم یَضرِب(نزد) / لما یَضرِب(هنوز نزده است)

مضارع منفی به لم و لما را فعل مجد نیز می گویند.

لام امر:

معنی خبری فعل مضارع را به انشایی تبدیل می کند. مانند: لاتَضرِب(نزن).

فعل مضارعی که لای نهی بر سرآن آمده است را فعل نهی می گویند.

ادات شرط

بردو قسم هستند برخی از آن ها فعل مضارع را مختص به آینده و برخی دیگر معنای آن را ماضی می کند، نوع اول مانند "إن"و نوع دوم مانند"لَو" می باشد.

إن تَضرِب أضرِب (اگربزنی می زنم)

لَو تَضرِب أضرِب (اگر زده بودی میزدم)

حروف جر مختص به فعل مضارع اند به استثنای ادات شرط که بر سر فعل ماضی نیز می آید و آن را محلاً مجزوم می کند.

 

تمرین: به انواع فعل مضارع در آیات و عبارات زیر دقت کنید.

- و لا تقولوا علی الله إلا بالحق.(نساء/171)

لاتقولوا: فعل مضارع مجزوم(فعل نهی)

 

- وسیعلم الذین ظلموا أیَ منقلب ینقلبون(شعراء/227)

سیعلم: فعل مضارع مستقبل

 

- و لا تَجعَل یدکَ فعولة إلی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً.(إسراء/29)

لاتجعل/لاتبسط: فعل مضارع مجزوم(فعل نهی)

 

- من المأثور عن (روسو) قوله: "یولد الإنسان حراً و لکنه فی کل مکان یجر سلاسل الإستعباد." و لاأرا فی هذا القول قد سدد السهم أصاب اشاکلة . وإلایصق بالحق فیما إعتقد، هو أن الإنسان قدو له مکبلاً بلقیود، مستعبداً للضرورات، تستذله الغرائز و تصرفه الأهواء و تحتکم فیه البئیة.

لا أری: فعل مضارع منفی.

تستذل/تصرف/تحتکم: فعل مضارع مثبت/حال

 

مضارع منصوب:

درباره فعل مضارع نیز پیش از این سخن گفتیم. اکنون برآنیم با توضیح بیشتر و مثال های متنوع تر مبحث را برای دانش آموزان عزیز بیشتر باز کنیم.

حروف نصب عبارتند از: أن، لن، کَی، إذن، حتی، لِ (لام مکسور)

حروف نصب علاوه بر آن که فعل را منصوب کرده، درمعنای آن نیز نقش آفرینند:

أن:

فعل مضارع را تأویل به مصدر برده یعنی می توان به جای آن و فعل مضارع مصدر قرار داد. مانند: "أرَدتُ أن أعیبها" یعنی "أرَدتُ عَیبَها"

لن

معنای مضارع را مختص به مستقبل کرده و آن را منفی می کند. مانند: "لن ترانی" یعنی "مرا نخواهی دید".

کَی:

فعل مضارع را علت ما قبل قرار می دهد. مانند: "فرودناه إلی اُمِه کَی تَقَرَ عَینُها" (او را به مادرش باز گرداندیم تا چشمش روشن شود.)

إذن:

فعل مضارع را جزاء یا جواب مطلب معهودی قرار می دهد، مثلاً در جواب کسی که گفته است: "أزورک" می گوییم: "إذَن اُکرِمَک".

نکته: حروف ناصبه مختص فعل مضارع اند و بر سر ماضی و امر نمی آیند.

 

مضارع استفهامی:

حروف استفهام عبارتند از همزه و هل که بر سر فعل مضارع آمده و معنای خبری آن را به انشایی تبدیل می کند.

"هل" علاوه بر اثر مذکور، مضارع را مختص به استقبال نیز می کند. حروف استفهام اثر لفظی در فعل مضارع ندارند مانند: "أتَذهَبُ" آیا می روی؟  /  هل تذهَبُ؟ آیا خواهی رفت؟

 

مضارع موکد:

حروف تاکید عبارتند از:

1- نون تاکید ثقلیه (که مشدد و متحرک است.)

2- نون تاکید خفیفه (که یک نون ساکن است.)

نون تاکید در آخر فعل مضارع آمده و آن را موکد و مختص به مستقبل می کند.

تاکید در ثقلیه بیش از خفیفه است.

نون ثقلیه به تمام صیغه ها ملحق می شود ولی خفیفه در آخر تثنیه و جمع مونث در نمی آید، بنابراین فقط به هشت صیغه می تواند ملحق شود.

نون ثقلیه در تثنیه و جمع مونث مکسور و در بقیه صیغه ها مفتوح است.

اثر لفظی نون تاکید در فعل مضارع چنین است:

الف) نون تاکید در صیغه های 1و 4 و 7 و 13 و 14 ماقبل خود(لام الفعل) را مفتوح می کند و اگر لام الفعل، الف مقلوب باشد تبدیل به "یاء" می شود. مانند: یضرب -- یَضرِبَنَ (حتماً حتماً خواهد زد)  /  یَضرِبن (حتماً خواهد زد)  /  یَرضی -- یَرضَیَنَ(حتما حتماً راضی خواهد شد)/ یَرضَیَن (حتما راضی خواهد شد)

ب) در صیغه هایی که نون عوض از رفع وجود دارد آن را حذف می کند:

مانند: یَضرِبانِ -- یَضرِبانِّ

ج) در جمع مذکر و مفرد مونث مخاطب، "واو"  و "یاء" ضمیر نیز حذف می شود مگر آن که ما قبل ضمیر، مفتوح باشد که در این صورت، ضمیر ثابت مانده و متحرک می شود. - واو مضموم شده و یاء مکسور می شود - بنابراین:

یَضرِبونَ -- یَضرِبُنَّ و یَضرِبُن  /  تَضرِبینِ -- تَضرِبِنّش و تَضرِبِن   /  یَخشَونَ -- یَخشَوُنَّ و یَخشَوُن

تَخشَینَ -- تَخشَیِنَّ و تَخشَیِن

د) در جمع مونث بین نون تاکید و نون جمع، یک الف فاصله می شود مانند: یَضرِبنَ و تَضرِبنَ -- یَضرِبنانِّ و تَضرِبنانِّ

 

تمرین:

- لا تَمدَحَنَّ امرأً حتی تُجَرّبِه                       و لا تُذمَّنَّه مِن غیر تجریب.

لاتمدحنَّ: فعل مضارع موکد به نون ثقلیه / مفرد مذکر مخاطب

لاتَذُمَّنَّ: فعل مضارع موکد به نون ثقلیه / مفرد مذکر مخاطب

 

- لا تَیئَسُنَّ إذا کَبَوتم مَرَّةً                           إنَّ النَّجاحَ حلیفُ کُلِّ مثابرِ.

لا تَیئَسُنَّ : فعل مضارع موکد به نون ثقلیه / جمع مذکر مخاطب

 

- أتُعجبک إسنان النطیفة؟

تعجب: فعل مضارع استفهامی

 

- هل تحاول للدفاع عن حقوقک أمام الآخرین؟

تحاول: فعل مضارع استفهامی/ در معنای مستقبل

 

- یریدا - أن نخفف عنکم.

أن نخفف: مضارع منصوب/ تأویل به مصدر رفته: تخفیف

 فعل ماضی و انواع آن

اهداف درس:

- آشنایی با فعل ماضی و انواع آن

- آشنایی با فعل ماضی مطلق، بعید، استمراری و نقلی

 

فعل ماضی و انواع آن

 

همانطور که می دانیم فعلی دارای سه حالت ماضی، مضارع و امر می باشد(به جز انواع آن که هر یک دارای مجموعه های جداگانه ای است) که بر هر یک از آن ها قواعدی مترتّب است، فعل ماضی معلوم ثلاثی مجرد از مصدر گرفته می شود. برای گرفتن آن از مصدر باید حرف زائد مصدر را- اگر دارای حرف زائد است- حذف کرده و سپس فاءالفعل و لام الفعل را مفتوح و عین الفعل را متحرّک نمود (نوع حرکت عین الفعل در ماضی هر مصدر سماعی است) بنابراین ماضی ثلاثی مجرد معلوم بر یکی از این سه وزن است:

فَعَلَ، فَعِلَ، فَعُلَ مانند: ذهاب- ذَهَبَ / علِم - عَلِمَ / حُسن- حَسُنَ

هر کدام از سه وزن فوق، خود «صیغه ی اول»است؛ سایر 13 صیغه را از صیغه ی اول می گیریم به گونه ای که مجموع آن ها به صورت زیر درآید:

فَعَلَ  فَعَلَت  فَعَلتَ  فَعَلتِ  فَعَلتُ

فَعَلَا  فَعَلَتا  فَعَلتما  فَعَلتما  فَعَلنا

فَعَلوا  فَعَلن  فَعَلتُم  فَعَلتُنَّ

صرف صیغه های دو وزن دیگر (فَعِلَ و فَعُلَ) نیز به همین شکل است.

اکنون به حالات فعل ماضی می پردازیم؛

فعل ماضی در زبان عربی از جهت معنی چهار گونه است:

1) ماضی مطلق   2) ماضی نقلی   3) ماضی بعید   4) ماضی استمراری

ماضی مطلق:

ماضی مطلق همان ماضی ساده است که پیش از این درباره ی آن سخن راندیم؛ ماضی مطلق منفی را به دو شکل می توان ساخت:

1) با آوردن «ما» یا «لا» ی نافیه بر سر فعل ماضی مانند: ما ذهب علیٌّ  (علی نرفت)

2) با آوردن «لم» که حرف نفی و جزم است بر سر فعل مضارع مانند: لم یذهب علیٌّ (علی نرفت)

 

ماضی نقلی:

ماضی نقلی فعلی است که بر وقوع کاری در زمان گذشته و در موردی که اثر آن تا زمان حال باقی باشد، دلالت می کند. ماضی نقلی از ترکیب «قد» با ماضی مطلق ساخته می شود مانندک «قد ذَهَبَ علیَّ» (علی رفته است)

منفی آن نیز از ترکیب «لمّا» که حرف نفی و جزم است، با فعل مضارع ساخته می شود مانند: «لمّا یذهَب علیُّ»  ( علی هنوز نرفته است)

 

تمرین: به انواع فعل ماضی در آیات و جملات زیر دقت کنید:

- و ما أهلکنا من قَریَةٍ إلّا و لها کتابٌ معلوم (هجر / 4)

ما أهلکنا: فعل ماضی منفی مطلق

 

- و ما أرسلنا قبلک إلّا رجالاً نوحی إلیهم فاسئلوا أهل الذّکر أن کنتم لا تعلمون (انبیا / 7)

ما أرسلنا: فعل ماضی منفی مطلق

 

- وسیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون (شعراء / 227)

ظلموا: فعل ماضی مطلق

 

لمّا أدخل الدّار ولکن إستقبلّینی و رحَّبَ بی أخواتی

لمّا أدخل: فعل ماضی نقلی

 

- جَفَونی و لم أَجفُ الأخلّاء إنّنی    لِغَیر جمیلٍ من خلیلیَّ مُهمل

لم أجفُ: فعل ماضی منفی مطلق

 

- کیف مجد البلاد نَبنیه إن لَم       یک فینا رأیٌ و فینا ثبات

لم یک: فعل ماضی منفی مطلق

 

- إذ أنت لَم تَعرف لنفسک حقَّها    هواناً بها کانت علی الناس أهوانا

لم تَعرِف: فعل ماضی منفی مطلق

 

- کلّ أنسان اَلزَمنا. طائر فی عنقه و نخرج له یوم القیمامة کتاباً یلقاه منشورا (اسراء / 13)

ألزمنا: فعل ماضی مطلق

 

- و إن أحدٌ من المشکرین استجارک فأجرِه (توبه / 6)

إستجار: فعل ماضی مطلق

 

- وقرآناً فرقناه لتقرأه علی النّاس علی مُکثٍ و نزَّلناه تنزیلا (اسراء / 106)

فرقنا نزّلنا: فعل ماضی مطلق

 

- کان الشهوع و قد أظهرت     من النّار فی کلّ رأس سنانا

قد أظهرتک: فعل ماضی نقلی

 

تجلّدتُ حتی قیل لم یعرُ قلبه       من الوجد شیءٌ قلتُ: بل أعظم الوجد

تجلّدتُ: فعل ماضی مطلق

قیل: فعل ماضی مطلق (مجهول)

لم یعرُ: فعل ماضی مطلق منفی

قلت: فعل ماضی مطلق

 

ماضی بعید:

بر تحقق کاری در گذشته دلالت دارد که اثر آن از بین نرفته است.

 این فعل از ترکیب فعل «کان» با فعل ماضی ساخته می شود مانند: علیٌّ کان ذَهَبَ (علی رفته بود)،

گاهی قبل و یا بعد از فعل «کان» حرف «قد» نیز آورده می شود مانند: «علیّ قد کان ذَهَبَ» یا «علی کان قد ذهب»

و گاهی اسم را بین کان و فعل ماضی می آورند و می گویند: «کان علیٌّ ذهب»

منفی این فعل با آمدن «ما» ی نافیه بر سر کان ساخته می شود مانند: «علیٌّ ما کان ذهب» (علی نرفته بود)

 

ماضی استمراری:

ماضی استمراری فعلی است که بر وقوع مستمر کاری در گذشته دلالت می کند،

این فعل با آمدن فعل «کان» بر سر فعل مضارع ساخته می شود مانند: «علیٌّ کان یذهبُ» (علی می رفت) و گاهی بین کان و فعل مضارع یک یا چند کلمه فاصله می شود مانند: «کان علیٌّ یذهب»

منفی ماضی استمراری با آمدن «ما» ی نافیه بر سر «کان» یا «لا» ی نافیه بر سر فعل مضارع ساخته می شود مانند: «ما کان علیٌّ یذهبُ» (علی نمی رفت)

 

تمرین:

- کنتُ قرأت فی بعض الصّحف أنّ امرأة ولدت طفلاً برأسین، لم یلبث أن مات حین رأت عیونه الأربع النور.

کنتُ قرأتُ: فعل ماضی بعید

لم یلبث: فعل ماضی مطلق منفی

ولدت: فعل ماضی مطلق

رأت: فعل ماضی مطلق

 

کانوا لایتناهون عن منکرٍ فعلوه (مائده / 79)

کانوا لایتناهون: ماضی استمراری

 

کانوا قلیلاً من الّلیل ما یهجعون (ذاریات / 17)

کانوا مایهجعون: ماضی استمراری

 

- کنت رأیت رجالاً یولدون برأسٍ واحد ولکنّ لهم وجیهن إثنین، رأیتهم یزحفون علی أنوفهم یمرّغونها بتراب الزلفی، فکل کبیر حبیب إلیهم و کلّ ذی نفوذ مولی علیهم، کانوا أداروا. لسانهم الواحد بالمدیح یصوغونه لک و الشتیمة کانوا یصبونها علی خصمک، حتی أذا صرفتهم هرعوا ألی الذین کانوا فندهنیهة طعنوا عیه، فأداروا وجههم الآخر إلیه و أدارو السانهم الثانی فیک!

کنت رأیت: فعل ماضی بعید

رأیت: ماضی مطلق

کانوا أداروا: ماضی بعید

هرعوا: ماضی مطلق

کانوا طعنوا: ماضی بعید

کانوا یصبون: ماضی استمراری

 

خرجتُ و الفکر جذلان مشرق، أهم فی المدینة لا أعرف لی وجهاً ولاغایة. و کانت بسمات السّرور تتألق فی وجوه المارّین  نسمات السعادة تتهزفی أجواء الربیع و کأنما هبت علی المدینة و الطبیعة نفحة ساریة من الحب.

خرجت: ماضی مطلق

کانت تتألق: ماضی استمراری

هبت: ماضی مطلق

 

کان ذلک و الزرع قد أستحصد و تهالک بعضه علی بعض من الذبول و الیس، فلم یعد یقوی علی حمل سنبله. و کان الحاصدون و الحاصدات قد خرجوا عشاء إلی الحقول الذهبیة، فی أیدیهم المناجل و هم یوقعون علی طرق الرّبیع العشبیة أمازیج الجذل و الأمل. فباتت القریة مامدة کأنما ضرب علی آذانها الموت فلا تسمع سامراً علی مصطبة و لا نابحاً علی تل.

کان قد إستحصد: ماضی نقلی

کان قد خرجوا: ماضی نقلی

ضرب: فعل ماضی مطلق

قواعد

قواعد درس 5 :
اعراب فعل مضارع : فعل مضارع معرب است مگر در دو حالت :

 

1 – وقتی كه با نون مؤنث بیاید ، یعنی ( صیغه 6و12)


2 – وقتی كه با نون تأكید «ن - «نّ» بیاید) و اعراب فعل مضارع سه قسم است:


الف) رفیع


ب) نصب


ج) جزم


الف ) رفع مضارع : فعل مضارع مرفوع است زمانی كه با حروف ناصبه ( أنْ ، لَنْ ، كی

، اذَن، حتّی ، لام تعلیل و ...) و حروف جازمه (لام امر، لای نهی ، لَمْ ، لمّا) و

ادوات شرط ( إنْ ، ما ، مَنْ، متَی و ...) همراه نباشد. مثل : یكتُب (مرفوع با ضمه)

، یَدْرُسانِ ( مرفوع با ثبات نون اعراب) ، تَعْلمینَ (مرفوع با ثبوت نون اعراب) ،

یذهبونَ (مرفوع با ثبوت نون اعراب)



ب)نصب مضارع: فعل مضارع با (فتحه )منصوب میشود و در افعال خمسه (مثنی ها ، جمع

مذكر غایب و مخاطب ، مفرد مؤنث ، یعنی صیغه های 2و3و5 و 8و 9 و 10 و 11)با حذف

نون اعراب ، منصوب می شود ، اگر یكی از حروف ناصبه قبل از آن بیاید ، مثال :


أن : أُحُبُّ أنْ ادْرُسَ (منصوب با فتحه)


لَنْ : لن تبْلُغُوا المجد الاّ بالتّعبِ( منصوب با حذف نون اعراب)


كی : اجْتهدی أیّتها الطالبةُ كی تبْلُغی هدَفكَ . (منصوب با حذف نون اعراب)


لام التعلیل : احترمُ والدیّ لأنال رضا الله . (منصوب با فتحه)


حتبی : سأصْعَدُ الجبلُ حتّی ابْلُغَ القّمةُ . (منصوب با فتحه)


فاء سببیة : آن است كه بعد از فعل نفی، طلب (امر یا نهی) و یا بعد از «لیْتَ یا

لعلّ » می آید) یا لیْتنی كُنْتُ مَعهُم فأفوزَ فوزاً عظیماً . (منصوب با فتحه)


نكته : حرف «أنْ» از حروف مصدری است و این حرف با فعل بعد از خود به مصدر تأویل

می شود و مصدر مؤوّل نامیده می شود.


مانند: اُحبُّ أنْ أدْرُسَ = اُحبُّ الدّراسةُ ، اُریدُ انّ أكْتُبَ = أُریدُ الكتابة.


ج) جزم مضارع : فعل مضارع مجزوم می شود در صورتی كه یكی از حروف جازمه بر سر آن

بیابد و حروف جاز مد بر دو قسم اند، یك قسم فقط یك فعل را جزم می دهند. و عبارتند از

: لمْ و لمّا ، لام امر، لای نهی


متمم دیگر از حروف جازمه دو فعل را جزم می دهند كه فعل اول «فعل شرط» و فعل دوم

«جواب شرط» نامیده می شود و این ادوات شرط جازمه عبارتند از : «انْ ، مَنْ ، ما،

متی ، مَهْما ، اینمار....


توجه : «انْ» حرف شرط است ولی بقیه اسم شرط هستند و در جمله نقش می پذیرند.

 

 

 نكته ها :

 

1. فعل مضارع همچنین بعد از افعال طلب مانند امر و نهی نیز مجزوم می شود،‌مانند:

 

       

 

    

 

 

 

 

 

     جمله اسمیه و جمله فعلیه


قواعد درس6

 

 

الف)‌جمله ی اسمیه : جمله ی اسمیه آن است كه از مبتدا و خبر تشكیل شده باشد

مانند:


الكتابُ / صدیقٌ


مبتدا و مرفوع / خبر و مرفوع


اصل آن است كه مبتدا معرف و مقدم و خبر نكره و مؤخّر باشد.


چه وقت خبر بر مبتدا مقدم می شود؟ در دو مورد تقدیم خبر بر مبتدا واجب است .  

 

 

 1.زمانی كه خبر شبه جمله (ظرف یا جارومجرور) و مبتدا نكره باشد.مانند:

 

 

 

فی الصّف / مصباحٌ


جارومجرور ، خبر مقدم محلاَ مرفوع / مبتدا ی مؤخر و مرفوع نكره

 

 

 

  2. هر گاه خبر «اسم استفهام» باشد بر مبتدا مقدم می شود، مثال :

 

 

 

أیْنَ الكتاب ؟ كیْف حالكَ


أینَ : خبر مقدم محلاً مرفوع


الكتاب: مبتدای مؤخر و مرفوع


كیْف:خبر مقدم محلاً مرفوع


حالك : مبتدای مؤخر و مرفوع


كَ : مضاف الیه و محلاً مجرور  

 

 

 

  انواع خبر : خبر بر سه نوع است:

 

 

 

1) مفرد : خبری است كه جمله یا شبه جمله نباشد، مثل : الطّالباتُ مجتهداتٌ


الطّالباتُ : مبتدا و مرفوع


مجتهداتٌ : خبر مفرد و مرفوع


2) جمله : خبری كه جمله ی اسمیه یا فعلیه باشد.مثل: الطّالباتُ یجتهدن فی

دروسهنّ.


الطّالباتُ : مبتدا و مرفوع


یجتهدن فی دروسهنّ : جمله فعلیه محلاً مرفوع


3) شبه جمله : الطّالباتُ فی المكتبة


الطالباتُ : مبتدا و مرفوع


فی المكتبة : خبر جار و مجرور محلاً مرفوع


نكته : هنگامی كه خبر مفرد «مشتق» (اسم فاعل یا مفعول، اسم تفضیل و صفت

مشبهه) باشد با مبتدا از لحاظ نوع «عدد» غالباً مطابقت می كند.


مانند : العلمُ مفیدًٌ . المؤمنان اصحانِ . المؤمناتُ ناصحاتٌ.


هنگامی كه خبر جامد باشد نیازی به این مطابقت نیست. مانند :


الصّمتُ زینةٌ . العلماءُ میراجُ الامّة.  

 

 

  ضمیر فصل :

 

 

 

ضمیر فصل یا «عماد» همان ضمیر منفصل مرفوع است كه غالباً در میان مبتدا و

خبر معرفه آورده می شود تا خبر از تابع( صفت و یا ...) تشخیص داده شود.

مثال:
النبّی هم المفلحون، الله هوالغنیّ الحمید.


نكته : ضمیر «فصل» از جهت عدد و جنس با مبتدا مطابق است و معنی جمله را

تأكید می كند و آن را می توانیم به (تنها یا فقط) معنی كنیم و این ضمیر از نظر نحوی محلی از اعراب را ندارد

.
ب) جمله فعلیه : جمله ی فعلیه آن است كه از فعل و فاعل تشكیل شده باشد. مثل :
جاءَ التلمیذُ . جاءَت التلمیذةُ
جاءَ : فعل


التلمیذ: فاعل و مرفوع


جاءَت : فعل


التلمیذة : فاعل و مرفوع  

 

 

 

  انواع فاعل : فاعل سه نوع است:

 

 

 

1)       اسم ظاهر : كتَبَ التّلمیذُ


2) كتَبْتُ الدّرس


3) ضمیر مستتر : التّلمیذُ كَتَبَ

2)       نكته : گاهی فاعل به صورت «مصدر مؤوّل» می آید، یَحْسُنُ أنْ تجْتهد مصدر

مؤولش می شود یحْسُنُ اجتهادُك. تلاش نو تحسین می شود.


عامل فاعل چه چیز است؟ عامل فاعل :


1)فعل است ،مانند :جاء التلمیذ ، یا مصدر است. 2) اسم فاعل یا صفت مشبه است،

مانند : الطّالبُ مستترٌ قلْبُهُ بنورالله ك الكریمُ حسنةٌ اخلاقُه .  

نکات مهم عربی درس 1 عربی پیش دانشگاهی

عربی پیش دانشگاهی ـــ بررسی نکات مهم درس اول

و ضرب الله مثلاً للذین آمنواإمرأة   

    مفعول به دوم «ضرب» یا بدل از«مثلاٌ»                                      الفائد ة أنّ أحداً لا ینفعه   

خبر برای الفائده

تبیّن أنّ إمرأة نوح وإمرأة لوط لم ینفعهما قربهما                               بیّن أ نّ کفر فرعون لم یتعدّ

               فاعل «تبیّن»                       فاعل«لم ینفع»                                         مفعول به«بیّن»

 کانت مؤمنة  طائعة  .............خائفة 

 خبرکانت  خبرکانت             خبرکانت     

  استحقّوا لذ لک العقا بَ      

                مفعول به استحقوا     

 قوله« إذ قالت»  یعنی..................داعیة الله 

 أی: حرف تفسیریه  مبتدا   بدل از قول  خبر«فعل وفاعل»          مفعول به داعیة

 رُوِیَ أنّ فرعون أمر             إلاّ أرسل= إن لا اُرسل           میّت:صفث مشبّهه   

        نائب فاعل«روی»

 العلامات الخاصه بالاسم و الفعل جاءت فی البیت التالی: بالجر والتنوین والنداء وال          ومسند للاسم تمییز حصل بتا فعلَتَ وأتتْ و یا افعلی            ونون أقبلَنَّ فعلٌ ینجلی

 * شروط جمع  بستن به روش جمع مذکر سالم:

 1-اسم: علم، مذکر ،عاقل  و بدون تاء  تانیث باشد.      2- وصف : علم ،مذکر،عاقل،بدون تاء تأنیث باشد وصفت بر  وزن « افعل ، فعلاء» و«فعلان ،فعلی » وصفاتی که مذکر و مؤنث آنها یکسان است نباشد.

 * شروط جمع بستن به روش جمع مؤنث سالم :

 1- علم مؤنث            2- آنچه که بعلامت تأنیث ختم شود.       3-  مصدری که بیش از سه حرف باشد.     

 4- مذ کری غیر عاقلی که مصغّر و یا وصف باشد : دُریهم  و  مجرور

 5- آنچه که به « ابن » و « ذو » آغاز شده  و برای غیر عاقل باشد : ذوالقعده => ذوات القعده

6- هر اسم غیرعربی که در عربی استعمال شود.         7- آنچه سماعی باشد : سماء => سماوات

 * ملحقات جمع مؤنث سالم عبارتند از : بنا ت ، اَخوات ، اولات 

  *وجوب مذکر بودن فعل :  1- میان فعل و فاعل مؤنث الّا باشد =>  ما جاء الّا مریمُ 

 2- فاعل مؤنث لفظی باشد =>  جاء معاویةُ         3- فاعل جمع مذکر سالم باشد => قد افلح المؤمنون

 التمرین الاول : نعمتان  مجهولتان :الصحة و الأمانُ         للمستعمرین : خبر مقدم         قلوبٌ : مبتدای مؤخر

                     مبتدا        صفت              خبر

  أموات و أحیاء : هر دو خبر برای مبتدای محذوف می باشند

 التمرین الخامس :  لمن خا ف مقام ربّه       إن مِن  قریة  =>  إن : شبیه به لیس ، مِن : زائده ، قریه : مبتدا

                            صله موصول     

 أولیاء : غیر منصرف ، مفعول دوم  

 التمرین السابع :             ذهباً  :مفعول برای قلب               خطوة   : مفعول مطلق

 التمرین الثامن :              رمضاء : صفت مشبّهه بر وزن « فعلاء » مذکر آن « ارمض »

 التمرین التاسع :             الثناء : اسم یکون               بعد البلاء : خبر مقدم یکون

نکات درس دوم وسوم عربی پیش دانشگاهی

انواع ایّ :

 

1-    استفهامیّه : ایّکم یأتینی بعرشها ( نحل:38 )           

2-    شرطیّه : أیّ إنسانِ ٍ جاءَک فَأکرَمهُ ( قصص:28 )         بعد ازنکره : صفت (علیّ رجلٌ أیّ رجلٍ )

3-     کمالیّه : فقط به نکره اضافه می شود            بعد از معرفه : حال ( مررتُ بعبد الله أیّ رجلٍِ

4-     موصولیّة : فقط به معرفه اضافه می شود « ثمّ  لَننزَعَنّ مِن کلِّ شیعةٍ  أیّهُم أشدُّ علی الرّحمنِ عتیّا » (مریم : 69)

   أیّ : مبنی برضم چون اضافه شده و صدر صله نیز حذف شده ( أیّهم هو أشدُّ )

   ویحک : مفعول مطلق

   کثیراً ما : مای زائد

   ما تعلَمُ من الشأو البعید : ما ، مفعولٌ به مقدّم

   یحسبون المتذللّ الدنی متوا ضعاً : مفعول اول و مفعول دوم یحسبون

   یُسَمّون الرجلَ..........................متکبّراً : مفعول اول و مفعول دوم یسمّون

   ما التواضع إلّا الأدب : مستثنای مفرّغ

   وجد التواضعَ الیقَ : مفعول اول و مفعول دوم وجد

   إلی نبوغ  سواه : مضاف الیه تقدیراَ مجرور

   حذار : اسم فعل/ فاعل أنت مستتر- مفعول آن : أن یتسلّط

 تمرین اول :

   للقاسیّة قلوبَهم : فاعل/ قاسیة

   أ لیس الصبح بقر یبٍ : باء زائد و قریب، خبر مفرد لیس، محلاً منصو ب

   نِعم أجُر العاملین : فاعل نعم که مخصوص آن حذ ف شده است

 تمرین دوم:

   إجعل هذا البلدَ آمناً : مفعول دوم إجعل

   لا یُسمَعُ أنّ أحداً نال خیراً :                      الدهر  مذ   کان  مظلومٌ  و  متهمًٌ

            نائب فاعل لایسمع              مبتدا  مفعولٌ فیه   تامّه    خبر    معطو ف

                                                                                                             

 «بررسی درس سوم پیش دانشگاهی»

لایَمتَطی المجدَ مَن لم یَرکب الخطرا =>  ( المجد : مفعول )    ( مَن : فاعل )          

 اذانظرت عیناه أمراً غدا بالغیر معتبرا    ( عیناه : فاعل / مرفوع به الف ) (غدا / از افعال ناقصه ) ( معتبراً / خبر ناقصه )

صفواً : جامد مصدری /حال ومنصوب

 معتذراً: حال و منصوب 

 فتیً : مستثنی مفرغ / تقدیراً مرفوع

 خلالُه : فاعل شرُفت

 أطاع الدهرُ ما أمَر => (ما / مفعولٌ به )

 اقسام علم مرکب :

 1- مرکب اضافی : اعراب قسمت اول آن تابع جمله و قسمت دوم مجرور => جاءَ عبدُاللهِ

 2- مرکب مزجی : جزء اول مبنی بر فتح و جزء دوم معرب به اعراب غیر منصرف می باشد مگر آنکه به « ویهِ »ختم شود که مبنی بر کسره می باشد => ذهبتُ إلی بَعلَبَکَ     –     هذا سیبویهِ

 3- مرکب اسنادی : همان علم جمله است که جمله یا بصورت اسمیّه « مبتدا و خبر » و یا اینکه بصورت فعلیّه « فعل و  فاعل » مطرح می شود=> تأ بّط شّرأً.

 تمرین اول:                                                                                     

 لاتجعل یدک مغلوله  -      لاتیسطها کُل البسط    -           فتقعد ملوماً محسوراً              

                  مفعول دوم                 جانشین مفعول مطلق                           حال      حال

 یا لَلرجال : استغاثه /  مستغاث له حذف شده است

 بأثمن ما عندهم      -    مستقیماً  

   مضاف الیه                     حال

 تمرین دوم :

 الذین إن مکّنّاهم فی الارض أقاموا الصلاة => الذ ین: موصول به معنای شرط لذا صله ی آن می تواند فعل شرط و جزای  شرط باشد

 یا ولَدیَّ : منادای مثنی منصوب به یاءو نون مثنی در مکان مضاف حذف شده است

 ایّاک و الاعجاب بنفسک و الثقه بما یُعجبک منها => مرجع ضمیر « ها » الثقة

                                                    تمرین هشتم : لحظة : مفعولٌ به لاتضیّع                 علی المرء ان یستفید                   اجعلوا هذا النصب

                                                                    خبر مقدم    مبتدای مؤخر                         مفعول  مفعول 

نکات کنکوری عربی4

همونطور که میدونید در کنکور هشت تا نه سوال اول مربوط به ترجمه هست پس در

وهله ی اول میخوام چند تذکر برای ترجمه بدم:

 

۱) برای تشخیص تست های ترجمه ابتدا باید زمان فعل های جمله در نظر گرفته شودو با

معادل فارسی آن منطبق گردد.

۲) در ترجمه باید به مفرد، مثنی یاجمع بودنِ اسامی توجه داشت تا هرکلمه ی جمعی در

فارسی به صورت جمع معنی شود!

۳) در ترجمه دقت شودتا ضمایر، اسامی اشاره و...متناسب با صیغه خود ترجمه شود.

۴) ترجمه ی هر نقشی با معادل فارسی خود بسیار مهم است مثلاً فاعل باید در فارسی

نیز فاعل معنی شود و...

حالا برای ترجمه افعال چند فرمول میگم که خواهش میکنم حتما تو کامپیوتر ذهنتون

سیوش کنید

 

کان+ فعل ماضی= ماضی بعید

کان+ قد+ فعل ماضی= ماضی نقلی

کان+ فعل مضارع= ماضی استمراری

لما+ مضارع مجزوم= ماضی نقلی منفی== لَمَّا یَقرَأْ: هنوز نخوانده است

لن+ فعل مضارع= مستقبل منفی ==لَن یکتبَ:نخواهد نوشت

أن،کَی،حتّی و لِ+فعل مضارع=مضارع التزامی==أن یَسمَعَ: که بشنود

لم+ مضارع مجزوم= ماضی نقلی منفی==لم یَدخُلْ: داخل نشده است

لم+ مضارع مجزوم= ماضی منفی==لم یَدخُلْ: داخل نشد

لم+ کان+ فعل مضارع= ماضی استمراری منفی= لم یکن یذهبُ

کان+ لا+ فعل مضارع= ماضی استمراری منفی= کان لا یذهبُ

لَو + فعل ماضی+ فعل ماضی= ماضی استمراری= لَو کنتَ فظاً غلیظاً قلب

لانفظوا من حولک: اگر درشت خوی بودی از پیرامونت پراکنده می شدند.

 

و اما نکته ای که خیلی مهم هست و میخوام حتما به ذهنتون بسپارید اینه که :

**کلمات الذی و التی و الذین اگر بعد از اسم ال دار بیایند ضمن

اینکه نقششان صفت است به معنی «که»می باشند.

 

خب حالا بهتره که سه تست حل کنیم تا نکات گفته شده به تثبیت برسن

عزیزان لطفا پاسخ هاتونو در قسمت نظرات بگید:

 

*یا أیّها النّاس؛ أنتم الفقراء إلی اللّٰه، واللّٰه هو الغنيّ الحمید:

۱) ای مردم؛ شمایید نیازمندان اللّٰه، ولی اللّٰه ستوده است و بی نیاز از شما!

۲) ای مردمان شما هستید فقیران در درگاه خدا، و خداوند غنی و ستایشگر است!

۳) ای مردم؛ شما نیازمند به اللّٰه می باشید، و اللّٰه است که غنی و ستوده می باشد!

۴) ای مردمان، شما نیازمند به خدا بودید، ولی خداوند بی نیاز است و حمد شده!

                                                       °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

**الشّباب الّذین یعیشون فی وفور النعمة یقفون فی وجه المصاعب أقل من السّائرین!:

۱) از جوانان آنان که در برابر دشواری کمتر از سایرین ایستادگی می کنند،در فراوانی 

نعمت زندگی کرده اند!

۲) جوانانی که در وفور نعمت زندگی می کنند در برابرسختی ها کمتر از دیگران

ایستادگی می کنند!

۳)از جوانان کسانی که در فراوانی نعمت زندگی می کنند، مقابل دشواریها کمتر از

دیگران می ایستند!

۴) جوانان همان کسانی اندکه در وفور نعمت بسر برده و کمتر از سایرین در برابر

سختی، مقاومت کرده اند!

                                                      °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

***« إن أردت أن تلحق بنا فاترُك نفسَك خلف الباب ثمّ اُدخل!».عیّن غیر مناسب للمفهوم:

۱) درونم را به نور خود برافروز                      زبانم را ثنای خود درآموز!

۲) نظامی،جام وصل آنگه کنی نوش              که بر یادش کنی خود را فراموش!

۳) ز خود برگشتن است ایزد پرستی             ندارد روز با شب هم نشستی!

۴) خدا از عابدان آن را گزیند                         که در راه خدا خود را نبیند!

 

 حالا می رسیم به قواعد (منادا

   در منادای مضاف توجه به انواع اعراب ضروری است:

    يا مسلمی العالمِ (منادای مضاف،منصوب با «ی»فرعی،«ن»در حالت اضافه حذف

شده است)

يا صديقی! (منادای مضاف،تقديراً منصوب)

يا ذا الجودِ! (منادای ضاف،منصوب با«الف»فرعی)

بُنَیَّ (منادای مضاف،تقديراً منصوب)

•   گاهی وقت در منادای مضاف به ياء متکلّم هم حرف ندا  وهم ياء متکلم حذف

میشود.ودر آخر منادا کسره ای مي آيد که عوض(بدل)ياء متکلم است ومنادا همان

تقديرا ً منصوب است.

    «ياعِبادِ فَاتَّقونِ»=يا عِبادی فَاتَّقونی.

•   بِّ ( ربّی) منادای مضاف ،تقديراً منصوب.

•   يا اُمِّ (منادای مضاف ،تقديراً منصوب)

•   ياصديقِ (منادای مضاف ،تقديراً منصوب)

 

 اگرضميرمتکلم وحده به اسم مثنی ويا جمع مذکرسالم اضافه شود،اعراب اسم تقديری

نيست بلکه اعراب ظاهری فرعی است:

                 ياوالِدَیَّ

                  (منادای مضاف،منصوب به«ی»فرعی)

                 بَـنِـیَّ

                    (بَنينَ+ی)منادای مضاف،منصوب به«ی» فرعی)

 

•   اگر اسمی دارای «ال»باشد مستقيماً مورد ندا قرار نمي گيرد.هرگاه منادی همراه((ال))

باشد قبل از آن( أَيُّها) برای مذکر، و( أيُّّتها) برای مونث می آوريم.

(يا:حرف ندا.أیّ : منادی نکره مقصوده، مبنی بر ضم،محلا ًمنصوب.ها:حرف تنبيه)

الناس(عطف بيان،مرفوع به تبعيت)

(اسم بعد از ايُّها وايّتُها بايد مرفوع باشد)

 

    اگر اسم بعدازأيُهاجامدباشد،عطف بيان واگر مشتق(وصفی)باشد،صفت است:

•    ياايُّها القاضی

•    (صفت،تقديراًمرفوع به تبعيت)

•    ياأيَّتُها النفسُ

•   (عطف بيان،مرفوع به تبعيت)

 

عزیزان لطفا باهام همراه باشید تا دیگر نکات قواعدی رو در اختیارتون بذارم